http://irlearn.persiangig.com/cur/irlearn_love.cur
صفحه در حال
بارگذاری است!
لطفا کمی صبر کنید...
بهار 1386 - جک و لطیفه های با ادب
خانه
:: کل بازدیدها
:: :: بازدید امروز
:: :: بازدید دیروز
::
:: درباره خودم ::
:: اوقات شرعی ::
irLearn.com :: لینک به وبلاگ ::
:: لوگوی دوستان من ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
|
86/2/27 :: 6:32 عصر خیلی جالبه حتما بخونید ونظر بدین !!!مطالبی درباره جن!!! 1-بندگان عاقل خدا بر سه دسته اند 2-جنیان حدود 7000سال پیشتر روی زمین به وجود آمدند 3-جنیان 5 نوع اند 4-شیطان نوعی جن است 5-غذای جن همان غذای انسان است آنها عدس را خیلی دوست دارند 6-جن دارای قدرت طی الاض است یعنی در چند ثانیه می توانند کل جهان را طی کنند 7-زندگی در هوا وزمین برای جن ممکن است 8-جنیان زن و مرد دارند 9-آنها چمهای قرمزی دارند که ریز ترین چیزها را می بیند 10-آنها سم دارند 11-دارای موهای زردوسرمه ای وخاکستری هستند 12-آنها خودشان را می توانند محو کنند 13-جسه آنان کوچکتر از انسان است 14-بعضی از آنها خوب وبعضی دیگر بد هستند 15-آنها مسلمان ونا مسلمان دارند 16-از چیز آهنی می ترسند 17-از سلیب می ترسند 18-از آتش به وجود آمده اند 19-آنها اگر خشم گین شوند آن چیز را خفه می کنند بجز انسان 20-آنها خیلی بیشتر از انسانها هستنند 21-آنها از انسان می ترسند به همین دلیل خود رامحو می کنند 22-در هر خانه ای دسته کم 2تا جن وجود دارد 23-جن های مسلمان بسیار خوب هستند وعده زیادی ازآنها در جنگها امام حسین به ایشان کمک کردند کمک می کردند 24-با گفتن نام خدا آنها بسیار می ترسند و فرار می کنند ودیگر به آن شخص که نام خدا رابه زبان آورده نزدیک نمی شوند 25-آنها با انسان کاری ندارند مگر اینکه آنها را آذار دهیم 26-آنها در زمین می توانند نفوز کنند راههای اظهار جن آب جوش راروی زمین بریزید اگر در آنجا نفوز کر ده باشند بیرون می آیند 6دانه عدس را در آب جوش بریزید روی کاغذ عدد666را بنویسید وروی آن یک لیوان قرار دهید واز روی لیوان ان عدد را بلند بخانید برای اینکه بفهمید جن کدام طرف شماست روی یک کاغذ شمال جنوب شرق وغرب را بنویسید و یک کلید به نخ ببندید واز بالا روی کاغذ بگیرید کلیید یک ضربه بهش بزنید هرجا کلید ایستاد رو به روی آن جن است هشدار قبل از انجام دادن این کار ها نام خدا را بر زبان بیاورید نویسنده : م ش
86/2/27 :: 6:31 عصر پنج شخصیت سرشناس بدون تحصیلات دانشگاهی ارنست همینگوی ( نویسنده آمریکایی) آبراهام لینکلن ( رئیس جمهور سابق ایالات متحده ) راکفلر ( میلیاردر آمریکایی ) ویرجینیا ولف ( نویسنده بریتانیایی ) برنارد شاو ( نویسنده و نمایش نامه نویس بریتانیایی ) پنج قهوه خور معروف تاریخ ناپلئون بناپارت ( امپراطور فرانسه ) باخ ( آهنگساز آلمانی ) ژان ژاک روسو ( فیلسوف و نویسنده فرانسوی ) کانت ( نظریه پرداز آلمانی ) بالزاک ( داستان نویس فرانسوی ) پنج هنرمند مشهوری که از فقر مطلق شروع کردند وان گوگ ( نقاش معروف هلندی ) جک لندن ( نویسنده مشهور آمریکایی ) مولیر ( نمایش نامه نویس فرانسوی ) داستایفسکی ( نویسنده روسی ) ماکسیم گورکی ( نویسنده روسی ) پنج چپ دست معروف جهان چارلی چاپلین ( بازیگر و کارگردان انگلیسی – آمریکایی ) باخ ( آهنگساز آلمانی ) لئوناردو داوینچی ( نقاش و مخترع ایتالیایی ) میکل آنژ ( نقاش ایتالیایی ) کیم نوداک ( بازیگر آمریکایی ) پنج پادشاهی که عمر حکومتشان زیاد بود لویی پانزدهم ( پادشاه فرانسه ) 72 سال ویکتوریا ( ملکه انگلستان ) 64 سال جرج دوم ( پادشاه فرانسه ) 60 سال لویی شانزدهم ( پادشاه فرانسه ) 59 سال هنری سوم ( پادشاه انگلستان ) 56 سال بهره هوشی پنج شخصیت سرشناس تاریخ - توضیح اینکه بهره هوشی افراد معمولی مابین 85 تا 115 است و افرادی که بالاتر از 125 بهره هوشی دارند ، نابغه به حساب می آیند . گوته ( شاعر آلمانی ) 185 چارلز دیکنز ( داستان نویس بریتانیایی ) 145 ناپلئون ( امپراطور فرانسه ) 140 گالیله ( اخترشناس و ریاضیدان ایتالیایی ) 145 موتزارت ( آهنگساز اتریشی ) 150 پنج نویسنده معروفی که علی رغم لیاقتشان به آنها جایزه نوبل تعلق نگرفت . لئون تولستوی آنتوان چخوف برتولت برشت هنریک ایبسن مارک تواین پنج فیلم مطرح تاریخ سینما دزد دوچرخه ( ویتوریا دسیکا ) روشنایی های شهر ( چارلی چاپلین ) جویندگان طلا ( چارلی چاپلین ) رزمناو پوتمکین ( سرگئی ایزنشتاین ) تعصب ( دیوید دارک گریفیث ) پنج زوج هنری که مدتها با هم همبازی بودند استان لورل و الیور هاردی 105 فیلم بود ابوت و لو کاستلو 36 فیلم دین مارتین و جری لوئیس 17 فیلم فرد استر و جینجر راجرز 10 فیلم کاترین هیپبورن و اسپنسر تریسی 9 فیلم پنج فضانوردی که جزو اولین ها بودند یوری گاگارین ( شوروی ) لی یی شپارد ( آمریکایی ) ویرجین گریسام ( آمریکایی ) تیتوف ( شوروی ) گلن ( آمریکایی ) پنج بازیگر معروف ایفاگر نقش هملت ریچارد بوربیچ توماس بترتون ادوین بوث سر هنری ایرونیک سرجانسن فوریس پنج انسان سرشناسی که در ایام پیری مهمترین کار را انجام دادند. تولستوی در 82 سالگی کتاب (( من نمی توانم ساکت باشم )) را نوشت . جرج برناردشاو در 93 سالگی نمایشنامه ( قصه های خارق العاده پند آموز ) را نوشت . پیکاسو در 90 سالگی بهترین نقاشی ها را می کرد . چرچیل در 82 سالگی کتاب (( تاریخ کشورهای انگلیسی زبان )) را نوشت . سامرست موام در 84 سالگی کتاب (( دیدگاهها )) را نوشت .
هریسون ( بازیگر معروف انگلیسی ) جان فورد ( کارگردان ایرلندی ) مارکونی ( مخترع ایرلندی رادیو ) موشه دایان جان میلتون ( شاعر و آزادیخواه انگلیسی ) پنج مجرد معروف جهان ژاندارک ( قدیس فرانسوی ) آدام اسمیت ( اقتصاددان انگلیسی ) تحصیلات و تاریخ تولد هنرمندان پگاه آهنگرانی: متولد 63 در تهران. تحصیل در رشته موسیقی را رها کرد و به نمایش رو آورد. نویسنده : م ش
86/2/27 :: 6:31 عصر آلبوم منصور فراری ٬ فراری ٬ فراری دو پا دارم دو پا دیگه عاشقمو فراری ٬ فراری اینجا بگیر بگیره ٬ فراری گوشه گیره فراریم فراری ٬ فراریم فراری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میخوامت: میدونم ٬ میدونم میدونم ٬ میدونم به جز تو از خدا دیگه هیچی نمیخوام تموم دنیا میدونن واست میمیرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آزادی: آزادی کجایی ٬ تنهای تنهام
آزادی ٬ آزادی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آرزومه: آرزومه ٬ آرزومه ٬ که درو وا بکنی بیای تو خونه از خدامه خونه خوشبو بشه با عطر نفسهات ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوروغگو: دوروغگو ٬ دوروغگو آهای آهای دوروغگو بگو ستاره هات کو دنیا دیگه دنیای دو رنگی یا دوروغ نیست همش سکوت و سایه ٬ بی عشق و بی اراده دوروغگو ٬ دوروغگو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یادته: یادته ٬ یادته ٬ روزای آخر یادته چه دل تنگم برای تو ٬ برای چشم غمگینت چه روزا و چه شب هایی که با یاد تو سر کردم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شیرین: شیرینتر از این نیست ٬ شیرینتر از این یار من عاشقمو تو از خداته از سر تا پا نازه ٬ این قد و قواره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مرا ببوس: مرا ببوس ٬ مرا ببوس مرا ببوس ٬ مرا ببوس بذار رنگ لبای تو ٬ بشه آغاز خوش رنگی برای اولین بوسه ٬ دلم ترسیده پنهونی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عیدی ندارم ( به یاد بم ) : عیده و امسال ٬ عیدی ندارم از وقتی رفتی ٬ غمگینه خونه اگرچه نیستی ٬ یاد تو اینجاست نویسنده : م ش
86/2/27 :: 6:30 عصر شوهر مورد علاقه یک دختر در سنین مختلف: دختر 18 ساله : به قول خودش انقدر خواستگار داره که نمی دونه کدومش رو انتخاب کنه فعلا قصد ازدواج نداره می خواد درس بخونه دختر 22 ساله : او یک شاهزاده با یک قصر می خواد ادعا می کنه که خیلی واقع بینه ولی ؟؟؟؟؟مرد ایده آل او باید پول دار خوش قیافه مشهور همیشه در حسابش پول به اندازه کافی باشه وسخاوت مند او باید شوخ طبع، ورزشکار، شیک پوش، رمانتیک و شـنونده خوبی باشد. بله خصوصیات و صفات آن مرد بسیار طولانی است. دخـتر مـردی را میخواهد که او را بپرستد و او را با گذاشتن گلها، هدایا و دادن وعده عشق ابدی و جاویدان تـبدیل به الهه گرداند. دختر 32 ساله : کم کم داره بوی ترشی می یاد دیگه فقط یه مرد خوب می خواد لازم نیست ورزشکار و خوش تیپ و.. باشه یه کار خوب با حقوق مکفی خونه ماشین و حساب بانکی داشته باشه و غذاهایی که دختر درست می کنه رو تحمل کنه کافیه دختر 42 ساله : تنها یه مرد می خواد (بیچاره ترشید )یه مرد معمولی که ستاره سینما نباشه ورزشکار نباشه اگه یه شکم گنده هم داشت عیب نداره کچل هم بود عیبی نداره فقط یه شوهر باشه دختر 52 ساله : او فقط می خواهد... هر چی بود باشه دختر باید خیلی شانس بیاره که مردش انقدر ترسناک نباشه که نوه هاش رو بترسونه راه توالت رو هنوز به یاد داشته باشه دندون مصنوعی هاش رو یادش باشه کجا گذاشته دختر 72 ساله : تعجب نکنید بعضی دخترا تا این سن هم عمر می کنن ولی مطمئن نیستم نویسنده : م ش
86/2/8 :: 2:50 عصر لطفا نظر نداده بیرون نرید (برای ارسال نظر خودتون بر روی نوشته های دیگران در پایین صفحه کلیک کنید) اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خیانت نکنی که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتی بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنیا به من می گن اصغر ویبره!
یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!! ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش. یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی! ملا در بالای منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضی است بلند شود. همه ی مردم بلند شدند جز یک نفر. ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضی هستی؟ آن مرد گفت : نه ... ولی زنم دست و پامو شکسته نمی تونم بلند شم! یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند. موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند. به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت! از شخصی می پرسند «چرا قرص هایت را سر وقت نمی خوری؟» یک روز یک گنجشک با یک موتوری تصادف می کند و بی هوش می شود. وقتی به هوش می آید، می بیند در قفس است. می زند توی سرش و می گوید: «بیچاره شدم، موتوریه مرد!» پدر: «پسرم! هر وقت مرا عصبانی می کنی، یکی از موهایم سفید می شود.» شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی ۹ دینار به او می دهد، اما او اصرار می کند که ۱۰ دینار بدهد که عدد تمام باشد. در این وقت، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید. پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت: «باشد، همان ۹ دینار را بده، قبول دارم.» شخصی از ملا پرسید: می دانی جنگ چگونه اتفاق می افتد؟ ملا بلافاصله کشیده ای محکم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری ملا در اتاقش نشسته بود که مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یک بالش را می کند. مگس کمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می کند. او می گوید: بپر ولی مگس نمی پرد. به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنید گوش او کر می شود! پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.» اتوبوس سرچهار راه رسید. پیرمردی از مسافرها، عصایش را روی پشت شاگرد راننده گذاشت و گفت: پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست که می گفتید اولین دفعه که ماشین پدرتان را سوار شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟» روزی شخصی به عیادت دوستش رفت و حال او را پرسید. عکاس:«دوست دارید عکستان را چگونه بگیرم؟» معلم: وقتی می گوییم «دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهند.» «میل» در این جمله چه نوع کلمه ای است؟ اولی:«ببخشید شما روی صندلی من نشسته اید.» معلم:« سعید! دو تا حیوان دو زیست نام ببر.» اولی: «یک روز توپم را شوت کردم، رفت کره ماه، خورد توی سر یک نفر و برگشت.» یه نفر طنابی رو به کمرش بسته بود ازش پرسیدن چرا این کار رو کردی
جواب داد می خوام خودم رو اعدام کنم بهش گفتن پس چر بستی به کمرت باید ببندی به گردنت جواب داد اولش بستم به گردنم ولی دیدم دارم خفه می شم معلم تاریخ: آهای! تو که با آن قد بلندت ته کلاس ایستاده ای و بر و بر من را نگاه می کنی، بگو اسکندر مقدونی که بود.
- نمی دانم. - چه کسی ناصر الدین شاه را کشت؟ - نمی دانم. - پس با این وضع چطور می خواهی امتحان تاریخ بدهی؟ - من که نمی خواهم امتحان بدهم. آمده ام بخاری کلاس را تعمیر کنم روزی مردی به سفر می رود. و به محض ورود به اتاق خود در هتل، متوجه می شود که آن هتل به کامپیوتر مجهز است. تصمیم می گیرد به همسرش ایمیلی بزند. نامه را می نویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه می شود و بدون این که متوجه آن شود نامه را می فرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه بازگشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشد به سراغ کامپیوتر می رود تا ایمیل های خود را چک کند. اما پس از خواندن نخستین نامه غش می کند و بر زمین می افتد. پسر او با هول و هراس به سمت اتاق می دود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد. گیرنده : همسرم موضوع : من رسیدم تاریخ : 1 اگوست 2005 " می دونم که از گرفتن این نامه غافلگیر شدی. راستش آنها این جا کامپیوتر دارند و هر کسی به اینجا میاد می تونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم. همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت. امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه." به ... میگن: اگه یک کامیون طلا بهت بدن چیکار میکنی؟ میگه: یکلام 2500 میگیریم خالی میکنیم!!
یارو میره استخره اهنگ تایتانیک میزارن غزق میشه
یه روز از یه ترکه می پرسن دلخراش ترین صحنه ای که توی زلزله ی بم دیدی چی بود.
می گه داشتم یه دختر کوچولو رو می ذاشتم توی قبر و اون هی می گفت:عمو من زنده م!عمو من زنده م!!!! غضنفر می ره امتحان راهنمایی و رانندگی بده، ازش می پرسن؟ یه نیسان، یه اتوبوس، یه ماشین آتش نشانی و یه دوچرخه، کدوم اول باید بره؟ غضنفر می گه: نیسان باید اول بره، بهش می گن: بیشتر فکر کن، ماشین آتش نشانی در حال ماموریته، می گه: خب نیسان اول باید بره، بهش می گن: بازم فکر کن، غضنفر خیلی فکر می کنه، بعد می گه: اول ماشین آتش نشانی، بعد اتوبوس وبعد دوچرخه. می پرسن؟ پس نیسان چی شد؟ می گه: کجایی بابا، نیسانه گازشو گرفت و اول رفت......... قوچعلی میره سربازی بعد از دو سال کارت پایان خدمت رو میدن, بهش نگاه میکنه میگه: من که از اینا دو تا تو خونه دارم!!!! معلم میگه: پنج تا حیوان درنده نام ببر میگه : دو تا ببر 3 تا شیر !!! بابای یارو میمیره مجلس ختمش رفقاش همه میان بهش تسلیت میگن خیلی احساساتی میشه میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف اوردین شرمنده کردین ایشاالله ختم پدرتون جبران کنم یه ترکه شلنگ را برمی داره و تلویزیون را آب پاشی می کنه ومی گه: مگه نگفتم اینجا فوتبال بازی نکنید. از روباهه می پر سن شاهدت کیه؟ می گه بدون حضور وکیلم حرف نمی زنم. به یارو میگن نظرت در مورد نامزدی چیه میگه: مثل اینو میمونه که بابات برات دوچرخه بخره ولی نتونی سوارش بشی یه یارو سرشو قیرگونی کرده بود، میگن چرا اینجوری کردی؟ میگه: بینیام چکه میکرد از یکی میپرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟ میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش میکنند! به یک ترکه میگن جواب خون این همه شهید کی باید بده میگه: آزمایشگاه ترکه میره امامزاده میکه داد نزنید پارسال شلوغ کردید حاجتها قاطی شد من حامله شدم ترک پاهاش خواب میره روش پتو می کشه!!!!!! ترکه تلویزیونش روشن نمیشده میزنه کانال ? هولش میده!!!! ترکه جونش به لبش می رسه.....تف میکنه میمیره!!!! یه روز یه نفر می ره جهنم ، می بینه همه دارن می زنن می رقصن ، می گه چه خبر شده؟ یکی از جهنمیا داد می زنه : پرونده ها گم شده ، پرونده ها گم شده ترکه شلوارشو بر عکس می پوشه (زیپش پشتش بوده ) موقعی که می ره بیرون مادرش می بینش میگه قربونت برم که وقتی می ری بیرون انگار داری میای یه ترکه با کلید گوششو تمیز میکنه گردنش قفل میشه ترکه با سرنوشت بازی میکنه 3 بر هیچ میبره !!!! به یه ترکه میگن : شما هنوز به (ق) میگید (گ) ؟ میگه : نه اون مال گدیم گدیما بود اولی : اگه گفتی برای کو بیدن یه میخ به دیوار چند تا ترک هم کاری میکنند میکنن؟ دومی: خوب یه نفر اولی : نه بابا- ۴ نفر دومی : چه طور ؟ اولی : یکی میخ نگه می داره یکی چکش ۲ نفر بقیه دیوار رو به طرف میخ هل می دن ترکه داشته آهنگ خالی گوش می داده و گریه هم می کرد بد ازش می پرسن چرا گریه می کنی می گه چون خوانندش لاله دلم براش می سوزه به لره میگن: اگه رییس جمهور بشی اولین کاری که میکنی چیه؟ میگه: اول از همه، دست خودم رو تو شرکت نفت بند میکنم. بچه اصفهونیه میاد میگه بابا امتحانمو 20 شدم باباش زد تو سرش و کفت:با 10 هم میشد قبول بشی حتما باید اینقدر خودکار مصرف میکردی ترکه داشته شامپو رو بدون آب به کلش می مالیده.میگن چرا آب نمی ریزی رو کلت؟میگه:آخه نوشته برای موهای خشک رشتیه زنش حامله نمیشده از خونه میندازدش بیرون میگه : برو تا حامله نشدی برنگرد !!! غضنفر میره زن بگیره بهش میگن بالای مجلس بشین و حرفای گنده بزن اونم میره روی طاقچه میشینه میگه: فیل، دایناسور ،آسمانخراش، کامیون...... !!! رشتیه کتاب مینویسه تموم که میشه اولش مینویسه : تقدیم به پدرم که بهترین دوست بابام بود !!! یه روز یه معتاد 2 تا سیگار تو دهنش گرفته بود داشت میکشید ازش میپرسن چرا 2 تا سیگار میکشی میگه یکی واسه خودم یکی هم از طرف دوستم که زندونه بعد از یه مدتی میبینن همون معتاد یه دونه سیگار میکشه بهش میگن حتمادوستت از زندان ازاد شده میگه نه خودم ترک کردم نگاه منطقی یک ترک به زندگی : تا حالا فکر کردی اگه توماس ادیسون نبود چی میشد.......مجبور بودیم تو تاریکی تلویزیون نگاه کنیم در اخبار سراسری اعلام کرد،معلمانی که مانند شمع به پای دانش آموزان میسوزند به زودی گاز سوز می شوند یه روز یه خیاره با یه خیارشوره داشتن میرفتن از خیاره می÷رسن این کیه همرات میگه خواهرمه که ترشیده شده ترکه یه چراغ جادو پیدا میکنه غولش میاد بیرون میگه3 تا آرزو بکن . ترکه میگه اول یه پراید میخوام . غول بهش میده . ترکه میگه دومیشم پراید بده . غول بهش میده . ترکه میگه سومیشم یه پراید بده . غوله بهش میده و آخر سر میپرسه حالا این 3 تا پراید و میخوای چه کار ؟ ترکه میگه میخوام بفروشم یه زانتیا بخرم به ترکه میگن چرا اسم بچه اتو گذاشتی 206...میگه از خاور که بهتره! هویجه با بچش تو خیابون می رفتن یهو بچه هویج می زنه زیر گریه مامانش می گه چیه؟بچه می گه مامان مامان آب هویج دارم-------------- به غضنفر می گن چی شد معتاد شدی؟ میگه با بچه ها قرار گذاشتیم روزهای تعطیل تفریحی یکم بکشیم .زد و امام مرد .دوهفته تعطیل شد یه روز یه عربه بلیطه هواپیما میگیره میره راه آهن سواره اتوبوس میشه با دوچرخه میره خونشون یه روز یه ترکه میره مهمونی، صاحبخونه یه سگ داشت که اسمش جو بوده. سگه میره زیر صندلی ترکه میشینه. یهو ترکه بد جوری گوزش میگیره. با خودش فکر میکنه که اگه بگوزه، صاحبخونه فکر میکنه جو گوزیده.ترکه یه کم از گوزشو ول میکنه، صاحبخونه سریع به جو گفت: جو برو تو حیاط. ولی جو تکون نخورد. ترکه که خیالش راحت شده بود که میافته گردن جو با خیال راحت تمام گوزشو ول کرد. صاحبخونه یهو داد زد: جو، حتما میخوای این آقا رو سرت برینه نویسنده : م ش
|